چند دقیقه‌ی پیش، از مسجد رحیم برگشتم. دلم هوای آنجا را کرده بود. اندکی پیش از اذان مغرب رفتم و همین الآن بازگشتم. هنوز جوراب‌هایم را هم نکَنده‌ام، ولی دست‌به‌قلم شدم تا با همین حرارتی که هنوز باقی است، چند سطری قلمی کنم و بروم.