✍🏻 سیّد هادی طباطبایی
[حاج احمد خادمی]
«امام خمینی نسبت به آقای بروجردی ارادت و علاقه داشت؛ منتها آقای بروجردی یک خادمی داشت که بعضی اوقات بدرفتاری داشت و حتّی من شنیدم امام خمینی گفته بود: اگر آقای بروجردی این حاجی احمد (خادم مرحوم بروجردی) را بیرون کند، ما حتّی برای آقا ظرف آب پر میکنیم. تا این حد! آقای خمینی دارای قلب صافی بودند؛ امّا در وقت انتقام از دشمنان خدا هم حسابی شدیداً انتقام میگرفت».
این قسمتی از مصاحبهٔ آیتالله سیّد احمد واحدی جهرمی است.[1] واحدی جهرمی در این گفتار خود، از خدمتکارِ آیتالله بروجردی نام میبرد و او را به تعبیری دشمن خدا لقب میدهد! گفته میشود که حاجی احمد، روحیّاتی داشته که سبب تکدّر خاطر بسیاری را فراهم آورده بود؛ تا جایی که امام خمینی نیز از این مسأله گلایه کرده است.
آیتالله مرتضی مستجابی نیز مدّعی است که حاج احمد قدرت بسیاری داشته؛ بهگونهای که در ماجرا و آشوبی که درگرفته بود و حتّی شهربانی هم قادر به آرام کردن جنجالها نبود، امّا حاج احمد با قدرتی که داشته این مهم را عملی کرده است. مستجابی هم از اخلاق تند حاج احمد گلایه کرده و گفته بود که زمانی با این خدمتکارِ بیت، به نزاع برخاسته است: «یک روز رفتیم کنار حوض وضو بگیریم. این حاج احمد داشت برگهای روی حوض را با چوب جمع میکرد. شیخی آمد و گفت: یک رسالهٔ آقا بدهید. حاج احمد چون از دست ما خیلی عصبانی بود، حوصله نداشت. برای همین به آن طرف توجّه نکرد. دفعهٔ دوم هم جواب نداد. تا اینکه دفعهٔ سوم از روی عصبانیّت، حرف زشتی زد که یک جور توهین به رسالهٔ آقا هم بود. تا من این را شنیدم، کوبیدم توی گوشش. گفتم: مرتیکهٔ فلان؛ به رسالهٔ آقا توهین میکنی؟ این واقعه مثل بمب صدا کرد که مستجابی زده توی گوش این».[2] حاج احمد اگرچه خدمتکار آیتالله بروجردی بود، امّا قدرت بسیاری یافته بود؛ بهگونهای که کوچکترین تعرّضی به وی، سبب بهت همگان میشده است.
[سیّد مصطفی خمینی]
مراجع تقلید امّا غالباً میکوشیدند تا اعضای خانواده و عمدتاً فرزندان خود را مسئول اصلی بیت قرار دهند. به عنوان نمونه، سیّد مصطفی خمینی از افرادی بود که رفتوآمدها به بیت آیتالله خمینی را تنظیم میکرد و بر ورود و خروجها نظارت داشت. در خاطرهای نقل شده است: زمانی که دو نفر از بیت آیتالله میلانی قصد داشتند با امام دیدار کنند، حاج آقا مصطفی مانع از این دیدار شده است: «یک روز دو نفر با هم آمدند از پلّهها بالا رفتند؛ به محض اینکه اینها رسیدند بالا، از همان پایین شهید حاج آقا مصطفی فریاد زد: آقای رضوانی نگذارید اینها پیش امام بروند. صدای ایشان طوری بود که آقای رضوانی از توی اتاق بیرون آمد و از بالای نرده گفت: چیه حاج آقا؟ چیه ناراحت شدید؟ ایشان فرمود: هنوز اینها دست برنمیدارند؛ این نوغانی خجالت نمیکشد؛ این سیّد محمّدعلی (فرزند آیتالله میلانی) خجالت نمیکشد. اینها چرا آمدند اینجا؟ یک وقت با امام ملاقات نکنند؛ وقت ندهید».[3] سیّد مصطفی برآشفته بود که چرا فرزند آیتالله میلانی قصد دیدار با امام خمینی را داشته و مکرّراً این کار را انجام میدهد. سیّد مصطفی تذکّر داده بود که از ورود این شخص به بیت جلوگیری کنند.
غالب مراجع نیز از فرزندان خود در اینگونه امور مدد میگیرند. برخی از مراجع همانند آیتالله بروجردی امّا خدمتکارانی داشتند که این ورود و خروجها را تنظیم میکردند. بعضاً گفته میشود که خادمانِ بیت، قدرت بسیاری کسب کرده و میتوانستند بر روی مرجع نیز اثر بگذارند. ردّ پای برخی از این خادمان بیت در تاریخ وجود دارد. آنها از نزدیکترین افراد به مراجع تقلید بودند و میتوانستند تأثیراتی بر نظر مراجع داشته باشند.
[شیخ محمّد رشتی]
در بیت آیتالله سیّد محسن حکیم، شیخ محمّد رشتی خدمتکار بود. وی نیز قدرت بسیاری در بیت داشت. حتّی برخی از روحانیّون انقلابی، علّت عدم حمایت تامّ و تمام آیتالله حکیم از انقلاب ایران را حضور شیخ محمّد رشتی در بیت ایشان میدانستند. مرحوم عمید زنجانی در خاطرهای نقل کرده است که برای دیدار با آیتالله حکیم، به عراق رفته؛ امّا شیخ محمّد رشتی اجازهٔ دیدار به ایشان نمیدهد. وی بر شیخ محمّد اعتراض میکند؛ امّا «شیخ محمّد عصبانی شد و گفت: این غلطها به شما نرسیده؛ این چه کاری است؟ این چه وضعی است؟ چرا ادب سرتان نمیشود؟».[4]
در بیت آیتالله حکیم، داماد ایشان – آقای طباطبایی – نیز صاحب نفوذ بوده و برخی رفت و آمدها را کنترل میکرده است. نقل شده که زمانی سیّد محمّدعلی لالهزار[کذا] تهرانی قصد دیدار با آیتالله حکیم را داشته؛ امّا با برخورد شدید داماد آیتالله حکیم مواجه میشود و ایشان را به بیت راه نمیدهند.
[شیخ غلامرضا زنجانی]
یکی دیگر از این افراد قدرتمند، خادم بیت آیتالله شریعتمداری بود؛ شیخ غلامرضا زنجانی فرد صاحبنفوذی در بیت بود. گفته میشد که شیخ غلامرضا، چشم راست آیتالله شریعتمداری است. پرویز ثابتی حتّی ادعا کرده است که وی رابطهٔ[کذا] ساواک و آیتالله شریعتمداری بوده است.[5] روحانیّون انقلابی از این خدمتکار بیت نیز دل خوشی نداشتند.
شیخ غلامرضا زنجانی سبب نزاعی با حامیان امام خمینی را نیز فراهم کرده بود. نقل شده است که در جلسهٔ درگذشت حجّتالاسلام اثنیعشری در مسجد اعظم، وقتی که سخنران جلسه از منبر پایین میآید، طبق معمول یکی از طلّاب بلند شده و شروع میکند صلوات فرستادن برای سلامتی امام خمینی. شیخ غلامرضا زنجانی فریاد میزند که: خفّه شوید! ناگهان تعداد زیادی فریاد میزنند که: خفّه شوید! در این میان زد و خوردی میان حامیان امام و طرفداران آیتالله شریعتمداری بهوجود میآید و بالا میگیرد. نیروهای امنیّتی به مسجد وارد شده و عدّهای از طلّاب را دستگیر میکنند.[6]
روز بعد، طلّاب در مدرسههای فیضیّه، حجّتیه و خان، درسها را تعطیل کرده و جمع میشوند تا در خصوص این واقعه تصمیم بگیرند. آنها به سمت بیت آیتالله شریعتمداری رفته و به رفتارهای شیخ غلامرضا اعتراض میکنند. گفته شده که آیتالله شریعتمداری به اتاق ملاقاتهایش میآید و میگوید: کسانی که میخواهند در خصوص وقایعِ پیشآمده سخن بگویند، ده نفر ده نفر بیایند و شهادت بدهند. وقتی که افراد حاضر آمادگی خود را برای چنین شهادتی اعلام میکنند، مرحوم شریعتمداری شهادت آنها را نمیپذیرد. در همان محفل عدّهای از طلّاب صدای خود را بلند کرده و به اعتراض میپردازند که چگونه شهادت بیست نفر را قبول نمیکنید امّا شهادت یک نفر – شیخ غلامرضا – را میپذیرید؟[7]
در این میان یکی از طلّاب شروع به صحبت میکند و میگوید: طلّاب و فضلا به حضور آیتالله شریعتمداری آمدهاند تا از شیخ غلامرضا زنجانی به حضرتعالی تظلّمخواهی[کذا] کنند. در این وقت یکی از طرفداران شیخ که در درگاه پنجرهٔ اتاق ایستاده بود با صدای بلند میگوید: شیخ غلامرضا عزیز روحانیت است. افراد حاضر در آن اتاق با جملهٔ «صحیح است» او را تأیید میکنند. نزاع دیگری در بیت آیتالله شریعتمداری و در پیش چشم ایشان اتفاق میافتد و آیتالله با دیدن این صحنهها به گریه میافتد.
موسی حقّانی ادّعا کرده شیخ غلامرضا زنجانی سبب شده بود تا محبوبیّت آیتالله شریعتمداری نزد تودهٔ مردم کم شود. وی همچنین گفته است که در اسناد ساواک عنوان شده که آیةالله شریعتمداری جرأت اخراج شیخ غلامرضا را نداشته است.[8]
گویی قدرتِ خادمان، گاه بیش از حدّ انتظار میرود؛ قدرتی که روحانی مقتدری چون آیتالله خمینی نیز از آن گلایه میکرد: «اگر آقای بروجردی این حاجی احمد را بیرون کند، ما حتّی برای آقا ظرف آب پر میکنیم».
[1]. گفتوگوی تسنیم با نمایندهٔ امام در سوریه، منتشر شده در: ۲۱ تیرماه ۱۳۹۶، کد خبر: ۱۴۵۲۱۶۹.
[2]. یاران امام، خاطرات آیتالله مرتضی مستجابی، تاریخ شفاهی، نقل از سایت تاریخ ایرانی.
[3]. خاطرات حجّتالاسلام فردوسیپور، ص۱۹۲.
[4]. خاطرات عبّاسعلی عمید زنجانی، ص۱۲۸.
[5]. ثابتی، پرویز؛ در دامگه حادثه، ص۵۹۰.
[6]. نقل از: خاطرات حجّتالاسلام محتشمیپور، صص۴۱۳ – ۴۱۷.
[7]. نقل از: خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، ص۳۰۲.
[8]. گفتوگوی تابناک با موسی حقّانی، منتشرشده در: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، کد خبر: ۹۷۵۵۴.
* منتشرشده در: سایت مباحثات، ۵ / ۵ / ۱۳۹۶ ه ش.