✍🏻 رسول جعفریان
«یادش بخیر! سال ۵۷ که به قم آمدم و این پس از گذشت دو سال از طلبگی بنده در اصفهان بود، در مدرسهٔ رسالت ساکن شدم و تا اوائل سال ۶۰ آنجا بودم. شبهای بسیار ساکتی در مدرسه داشتیم و بهرهمند از مواهب دیگری چون صبحانه و ناهار و شام هم بودیم. اگر کسی میخواست درس بخواند واقعاً زمینه فراهم بود. اقامت در مدرسه مقرّراتی داشت و از جمله مقرّرات مسلم، یکی هم این بود که شبها سکوت کامل باشد تا طلبهها به درس و مطالعه بپردازند. هنوز مزهٔ آن سکوت و مطالعهٔ شبانه را تا وقتی که خاموشی زده میشد، در وجودم حس میکنم. فکر کنم هیچ چیزی در عالم طلبگی جای زندگی در حجره را نمیگیرد. در واقع همیشه فکر میکنم اگر طلبهای طعم زیست حجروی را نچشیده باشد، بخش مهمّی از تجربهٔ طلبگی را به دست نیاورده است.