حکایت معروف ذیل که معمولاً بهاشتباه منسوب به آیةالله سیّد ابوالحسن اصفهانی میگردد و نیز به عنوان یک تشرّف در عصر غیبت مورد استفاده واقع میشود، در اصل متعلّق به مرحوم شیخ حیدرعلی صلواتی سدهی بوده و آنمرحوم به خطّ مبارک خود، تمام این حکایت را با جزئیّات نگاشته است.
❇️ «مرحوم آیةالله آقا شیخ حسین حلّی مردی ملّا، مجتهد و از شاگردان خوب مرحوم میرزای نائینی بود. با اینکه از نظر علمی در سطح آیةالله حکیم و شاهرودی بود، ولی از تمام مسائل و شؤونات روحانی جز درس و بحث اجتناب میکرد. خیلی آدم زاهد و گوشهگیری بود.
طیّبی شبستری را بیشتر به خاطر کتاب جنجالیاش دربارهی آراء و افکار علّامهی طباطبایی میشناسیم. کتابی انتقادی به نام حولَ تفسیرِ المیزان که گاه از آن به عنوان اوّلین نقد مکتوب بر تفسیر شریف المیزان یاد میشود.
✍🏻 سیّد حسین موسوی زنجانی
❇️ مرحوم حاج آقا مرتضی حائری یزدی (شوهرخالهٔ من)، بسیار اصرار داشت که پسر بزرگاش آقا محمّدحسین در اوان جوانی یا نوجوانی، طلبه شود. ولی پسرش از اینکه وارد حوزه شود بهشدّت گریزان بود. به همین جهت، برای فرار از درخواستهای متکرّر و اصرار والدین، به حیلهای متوسّل شد و پدر و مادرش را فریب داد!
چند دقیقهی پیش، از مسجد رحیم برگشتم. دلم هوای آنجا را کرده بود. اندکی پیش از اذان مغرب رفتم و همین الآن بازگشتم. هنوز جورابهایم را هم نکَندهام، ولی دستبهقلم شدم تا با همین حرارتی که هنوز باقی است، چند سطری قلمی کنم و بروم.
🔹 «باسمه تعالی
🔸 تقدیم به تربت پاک استاد بزرگوار مرحوم حاج شیخ اسدالله روحانی - تغمّده الله برحمته و رضوانه - :
🔹 خبر آمد که پر بگشاد از این ظلمتگه فانی
روان پارسایی، پیشوای عالی و دانی
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
🎬 سلسله نوشتارهای حدیث یار، در بردارندهٔ بریدههایی از نکات گفتاریِ عالِم عامل و زاهد پارسا، مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین حاج شیخ اسدالله روحانی – رضوان الله سبحانه و تعالی علیه – است که عمدتاً از دفتر خاطرات نگارنده گلچین شده، و بازهٔ زمانیِ آن، دوران ششسالهای است که طلبهٔ حاج شیخ، و ملازم جماعت و مجالس وعظ و خطابهٔ ایشان بودهام.
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
🔹 به مدّت چند دهه است که مردمان آران، بیدگل، کاشان و دیگر نواحی مجاور، از برکات وجود بزرگمردی از جنس عالِمان گذشته بهرهمند بودند که دیروز رخ در نقاب خاک کشید. عالِمی سادهزیست و باتقوا و نورانی، که به آنچه سالها بر روی منبر میگفت، عامل بود.
✍🏻 انتخاب و تدوین: علی قنبری بیدگلی
• «روزی آیتالله سیّد محمّد روحانی به بنده گفت: چه میکنی؟ گفتم: آخوندی، جان کندن است! فرمود: مخصوصاً اگر برای رضای خدا نباشد!».
• «از آیتالله سیّد محمّد روحانی – بعد از درس خارج اصول – شنیدم که فرمود: از آیتالله آقا سیّد عبدالهادی [شیرازی] پرسیدند: آیا عبارت لَا یَبعُدُ فتوا هست؟ در جواب فرمود: لا یبعد – یعنی بعید نیست – که فتوا باشد!».