علی قنبری بیدگلی
آقانجفی قوچانی در کتاب سیاحت شرق از طلبهای به نام «شیخ جعفر کاشی» نام میبرد که در کنار شیخ غلامرضا یزدی، از حواریّینِ حکیم ملّا محمّدباقر اصطهباناتی به شمار میرفتهاند. آقانجفی در ضمن شرح احوال و اطوار اصطهباناتی در حوزهی نجف، و سپس هجرت به ایران و نهایتاً قتل وی در شیراز، قدم به قدم از شیخ جعفر کاشی نیز یاد میکند و همراهیِ وی را نیز در این جریانات متذکّر میگردد.
با توجّه به همزمانی این وقایع و ماجرای مشروطه، و نیز سکوت آقانجفی از دیگر اطّلاعات مربوط به شیخ جعفر کاشی، حدس قویِ نگارندهی سطور یگانگیِ شخصیّت شیخ جعفر کاشی با ملّا محمّدجعفر ادیب کاشانی است. زیرا:
اوّلاً در آن دوره، روحانی اهل کاشانی به نام جعفر جز ادیب شناختهشده نیست که در جریان مشروطیّت فعّال باشد.[1] چه اینکه بخشی از منشآت و مکاتبات وی در اینباره پیش از این در قالب دو کتاب منتشر شده است.[2]
ثانیاً گرچه در هیچیک از زندگینامههایی که برای ادیب نگاشته شده[3]، اشارهای به حضور وی در عتبات به میان نرفته است، امّا نیک آگاهیم که پدر وی – ملّا مهدی کاشانی – از فضلای نجف بوده و بخشی از زندگانی ملّا محمّدجعفر ادیب نیز در نجف طی شده است.
بهواسطهی ناشناخته بودنِ عنوان شیخ جعفر کاشی، در فهرستی که برای شاگردان حکیم اصطهباناتی تنظیم شده است نیز چیزی افزون بر همین عنوان مبهم ذکر نشده است[4]؛ چنانکه از ایراد همان گزارشات انتقادی و البته واقعیِ سیاحت شرق نیز – چه در مورد اصطهباناتی و چه ادیب – چشمپوشی شده است تا چیزی جز مدح و منقبت ثبت نگردد.
[1]. البته در همان دوره، فردی به نام شیخ جعفر نراقی نیز وجود دارد که تطبیق فرد یادشده در سیاحت شرق بر وی بعید مینماید.
[2]. منظور، دو کتابِ مکاتبات رجال کاشان در عصر مشروطه و انجمن شریعت کاشان در عصر مشروطه (هر دو بهتصحیحِ افشین عاطفی) است.
[3]. ر.ک: بزرگان کاشان، ج۲، ص۲۴و۲۵؛ مکاتبات رجال کاشان در عصر مشروطه، ص۵و۶؛ انجمن شریعت کاشان در عصر مشروطه، ص۷ – ۹.
[4]. ر.ک: شهید رابع، ص۴۹.