در یادداشت پیشین، پیرامون اهمّیت کتاب The Blindfold Horse عرائضی تقدیم شد.
در این نوشتار، بخشهایی از ترجمهی منتشرنشدهی کتاب را - به نقل از وبگاه دفتر تاریخ شفاهی حوزه - میخوانید:
در یادداشت پیشین، پیرامون اهمّیت کتاب The Blindfold Horse عرائضی تقدیم شد.
در این نوشتار، بخشهایی از ترجمهی منتشرنشدهی کتاب را - به نقل از وبگاه دفتر تاریخ شفاهی حوزه - میخوانید:
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
وعده دادهاند که قرار است ترجمهٔ فارسیِ کتابِ The Blindfold Horse به زودی منتشر شود. بیصبرانه مشتاق زیارت این کتاب هستیم و امیدواریم که این وعده بزودی جامهٔ تحقّق بر تن کند.
کتاب The Blindfold Horse(= اسب عصّاری) خاطرات بانو شمسیهٔ عصّار از پدر بزرگوار خود آیةالله سیّد محمّدکاظم عصّار و نیز شرح حال برخی دیگر از روحانیون خاندان است.
آیةالله بهجت:
«سید صالح حلّی و شیخ الشریعهٔ اصفهانی وقتی مطلبی برای یکی از این دو نفر یکبار خوانده میشد حفظ میشد و دیگری وقتی دوبار برای او قرائت میشد حفظ میشد؛ و بدین ترتیب باهم دورهٔ بحارالأنوار را دوره و حفظ میکردند!».
📚 در محضر آیتاللهالعظمی بهجت، ج۲، ص۱۸۳.
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
آیةالله بهجت از مرحوم آقا ضیاء عراقی نقل کردهاند که ایشان میفرموده است: «[سیّد] محمّدتقی خوانساری أفقه الثلاثة، و ... آقا میر سیّد علی یثربی أحضر الثلاثة است». (در محضر بهجت، ج۲، ص۳۵۴)
با توجّه به نقلهای مشابه، به نظر میرسد که ضلع سوم این قیاس مثلّث، مرحوم آیةالله سیّد احمد خوانساری باشد.
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
آیةالله بهجت فرمودهاند: «[شیخ انصاری] در مرض وفاتش – که گویا به مرض استسقاء مبتلا بود – میخواستند ایشان را رو به قبله کنند، ولی ایشان روی خود را از قبله برمیگرداند. از علّت آن پرسیدند؛ فرمود: وظیفهٔ شما این است که مرا رو به قبله کنید و وظیفهٔ من این است که رو از قبله بگردانم!». (در محضر بهجت، ج۲، ص۳۳۸)
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
آیةالله بهجت فرمودهاند: «آخوند ملّا قربانعلی زنجانی معروف به حجّة الإسلام میگفت: به نجف میروم تا دونفر را تعزیر کنم؛ یکی آقای آخوند خراسانی و دیگری آقای شیخ الشریعة اصفهانی [را]. البته به گمانم سه نفر را گفته بود و سومی آقا شیخ عبدالله [مازندرانی] بود!». (در محضر بهجت، ج۲، ص۳۳۷)
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
درآمد
کتاب سهجلدیِ در محضر حضرت آیتاللهالعظمی بهجت – به تقریر آقای محمّدحسین رخشاد – به دلیل اقبال عمومی به شخصیّت ناقل و نیز بیانات قابل استفاده و مطالب سودمند آن، مورد توجّه فراوانی قرار گرفته است. ولی به علّت تکیهٔ ناقل محترم بر حافظهٔ مبارک خود – بر فرض دقّت و صحّت کار مقرّر در نقل – ، سهوها و اشتباهات فراوانی به سخنان ایشان راه یافته است. علاوه بر اینکه پارهای از مطالب کتاب نیز محتاج تکمیل، تحقیق و بازنگری است.
«هو المعزّ و جلّت عظمته
از جمله شروط سکنای مدرسهٔ مزبوره آن است که باید که زوجه یا خانه یا پدرِ صاحبِ خانه یا مادرِ صاحبِ خانه در شهر اصفهان و دور حوالی شهر تا چهار فرسخ شرعی نداشته باشد.
و هرگاه یکی از آنچه مذکور شده، یعنی زوجه یا خانه یا پدر صاحب خانه یا مادر صاحب خانه در چهار فرسخی شهر یا زیاده بر چهار فرسخی داشته باشد، باید که ماهی زیاده بر دو شب در آنجا نماند؛ میخواهد که آن دو شب را پی در پی بماند، میخواهد متفرّق.
✍🏻 رسول جعفریان
«یادش بخیر! سال ۵۷ که به قم آمدم و این پس از گذشت دو سال از طلبگی بنده در اصفهان بود، در مدرسهٔ رسالت ساکن شدم و تا اوائل سال ۶۰ آنجا بودم. شبهای بسیار ساکتی در مدرسه داشتیم و بهرهمند از مواهب دیگری چون صبحانه و ناهار و شام هم بودیم. اگر کسی میخواست درس بخواند واقعاً زمینه فراهم بود. اقامت در مدرسه مقرّراتی داشت و از جمله مقرّرات مسلم، یکی هم این بود که شبها سکوت کامل باشد تا طلبهها به درس و مطالعه بپردازند. هنوز مزهٔ آن سکوت و مطالعهٔ شبانه را تا وقتی که خاموشی زده میشد، در وجودم حس میکنم. فکر کنم هیچ چیزی در عالم طلبگی جای زندگی در حجره را نمیگیرد. در واقع همیشه فکر میکنم اگر طلبهای طعم زیست حجروی را نچشیده باشد، بخش مهمّی از تجربهٔ طلبگی را به دست نیاورده است.
ابیات زیر، منتخبی است از مثنوی سرودهشده توسّط یکی از طلّاب خوشذوق مدرسهٔ امام حسن عسکری علیهالسّلام مشهد، که از سایت اینترنتی این مدرسه قابل دستیابی است. (ر.ک: نشریّهٔ حجره، ش۱۳و۱۴، مهر و آبان ۱۳۸۳)