چراغ مطالعه

گزیده‌هایی از متون، نکات مفید، و اشاراتی به بیانات و زندگیِ بزرگان

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

مطایبات نمکین آیةالل‍ه سیّد محمّدکاظم عصّار

 

حکایت (۱)

✍🏻 دکتر مهدی محقّق:

«از ویژگی‌های استاد عصّار، داشتن زبان مزاح‌آمیز و لحن طنز‌انگیز او بود که در هر مجلسی که حضور داشت، آن را با آن زبان گرم نگاه می‌داشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

اطّلاعیه‌ی رحلتِ کیوان سمیعی در مجلّه‌ی «آینه‌ی پژوهش»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

ستونِ مربوط به استاد کیوان سمیعی در کتاب «اثرآفرینان»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

شیخ ماشاءالل‍ه اوحدی اراکی کیست؟

«حاج ملّا اسماعیل پسر ملّا فضل‌الل‍ه (معروف به آخوند ملّا فضل‌الل‍ه بزرگ) پسر رضاقلی‌خان پسر محمّدحسین‌خان افشار، پسری به نام حاج ملّا علی داشته که در زیّ روحانیت و صاحب مکنت بوده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

حکایاتی از فاضل اردکانی

🔹 آیةالله بهجت:

« مرحوم آخوند فاضل اردکانی خیلی با دست‌بوسیدن مخالف بود. سیّدی آمد و به ایشان گفت: شخصی سفارش کرده که از جانب او دستتان را ببوسم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

نامه‌ای لطیف و جالب به حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

مرحوم سیّد ابوالحسن مولانا در دفتر یادداشت‌ها و خاطرات خود می‌نویسد:

«در اوائل تحصیلم در قم، روزی از تهران به قم با قطار مسافرت می‌کردم و از حسن اتّفاق با مرحوم آقا شیخ ماشاءالله اوحدی اراکی که در زمان مرحوم [آیةالل‍ه] حاج شیخ عبدالکریم حایری (ره) در قم به تحصیل مشغول بود و لطایف و بذله‌گویی‌های او در بین طلّاب معروف بوده است، در قطار ملاقات حاصل و باهم مأنوس شدیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

نامه‌ی مطایبه‌آمیز آیةالله زنجانی به مرحوم اشراقی

ماجرا از آنجا شروع می‌شود که مرحوم آیةالل‍ه حاج میرزا جعفر اشراقی تبریزی در نامه‌ای، کلمهٔ «محجّه» را به اشتباه «مهجه» می‌نویسد.

نمونه‌ای از طبعِ حسّاس مرحوم اشراقی در تلفّظ و کتابتِ صحیحِ الفاظ، در گزارش مختصر کریم فیضی از ملاقات با ایشان آمده است. آنجا که وی توسّط نوادهٔ خود به فیضی پیغام می‌دهد که: «در آیه‌ای که [به عنوان یادگاری از خطّ خود، برایتان] نوشتم، جای دو کلمه را جابجا نوشته‌ام، آن را تصحیح کنید!».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی

گزیده‌ای از خاطرات کریم فیضی با آیةالل‍ه میرزا جعفر اشراقی

«... صبح جمعه‌ای رفتم و این مرد بزرگ و عجیب را دیدم. سخت پیر بود. وقتی با او دست دادم، با نخستین حالتش فهمیدم دست‌هایش تاب کمترین فشردن را ندارد. با این حال، جانی آگاه داشت: جهانی بود بنشسته در گوشه‌ای. در همان دیدار اوّل بیش از پنج ساعت حرف زدیم که همه را نوشتم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی قنبری بیدگلی