طیّبی شبستری را بیشتر به خاطر کتاب جنجالیاش دربارهی آراء و افکار علّامهی طباطبایی میشناسیم. کتابی انتقادی به نام حولَ تفسیرِ المیزان که گاه از آن به عنوان اوّلین نقد مکتوب بر تفسیر شریف المیزان یاد میشود.
طیّبی شبستری را بیشتر به خاطر کتاب جنجالیاش دربارهی آراء و افکار علّامهی طباطبایی میشناسیم. کتابی انتقادی به نام حولَ تفسیرِ المیزان که گاه از آن به عنوان اوّلین نقد مکتوب بر تفسیر شریف المیزان یاد میشود.
۱/ آیةالله منتظری: آن زمان [: زمان مرجعیّت حاج شیخ عبدالکریم حائری] در مدرسهٔ حاج ملّا صادق زندگی میکردم. مرحوم حاج میرزا مهدی بروجردی همهکارهٔ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بود که پول و شهریّه دست او بود و اصلاً او سرش شلوغتر از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بود!
یادم هست که حاج شیخ غلامحسین منصور که استاد ما بود، چقدر زحمت کشیدند که فقط حاج میرزا مهدی را بتوانند ببینند که مثلاً برای ایشان شهریّه قرار بدهد! اوضاع اجمالاً به این شکل بود».
۱/ آیةالله شبیری زنجانی: «حاج احمد خادمی، خادمِ خانهزاد مرحوم آیةالله بروجردی و بزرگشدهٔ بیت ایشان بود. ابتدا پدرش خادم آقای بروجردی بود. یعنی در سال ۳۲۸ زمانی که آقای بروجردی مجتهداً از نجف به بروجرد برگشت، آن موقع پدر حاج احمد، خادم ایشان بود. شنیدم آن زمان حاج احمد بچه بود و دنبال الاغ آقای بروجردی می دوید.
✍🏻 سیّد هادی طباطبایی
تاریخ روحانیّت و مرجعیّت نشان میدهد که گاه، اطرافیان بر آیتالله اثر گذاشته و رأی ایشان را تغییر دادهاند. امّا وظیفه و رسالت اوّلیهٔ اطرافیان، مراقبت از آیتالله و جایگاه ایشان بود.
✍🏻 سیّد هادی طباطبایی
[حاج احمد خادمی]
«امام خمینی نسبت به آقای بروجردی ارادت و علاقه داشت؛ منتها آقای بروجردی یک خادمی داشت که بعضی اوقات بدرفتاری داشت و حتّی من شنیدم امام خمینی گفته بود: اگر آقای بروجردی این حاجی احمد (خادم مرحوم بروجردی) را بیرون کند، ما حتّی برای آقا ظرف آب پر میکنیم. تا این حد! آقای خمینی دارای قلب صافی بودند؛ امّا در وقت انتقام از دشمنان خدا هم حسابی شدیداً انتقام میگرفت».
✍🏻 علی قنبری بیدگلی
مقدّمه
زمانی که این حقیر به تحصیلِ رسائل و مکاسب اشتغال داشتم، عصرهای چهارشنبه یا پنجشنبه که فراغتی از درس و بحث حاصل میشد، به کوچهٔ ارک میرفتم تا مانند بسیاری از طلّاب به کتابفروشیهای قدیمی و معروفِ این ناحیه سری زده، کتب مورد احتیاج خود را با قیمتِ ارزانتری تهیّه کنم، یا اگر احیاناً کتابِ نایابی از حقیر دلبری کرد، آن را به چنگ آورم.